آغلار گولر آی/ فروردین
آغلار گولر آیئن 3 - ضیا گوک آلپ ین دوغومو
ضیا گوک آلپ شاعر و نویسنده به نام ملت ترک در سال 1876 در دیاربکر به دنیا آمد و در سال های پایانی امپراتوری عثمانی به منظور ایجاد اتحاد در بین ترک ها افکار و اندیشه های خود در مورد ملی گرایی و ترک گرایی را در غالب کتاب های ادبی به رشته تحریر در آورد.
آغلار گولر آیئن 19 - خیابانی نهضتی نین باشلانیشی 1299
شیخ محمد خیابانی پسر حاجی عبدالحمید خامنهای تاجر (پدرش سی سال در شهر پتروفسکی اقامت و به تجارت اشتغال داشت) در روستای خامنه ارونق از توابع تبریز متولد شد پس از مقداری تحصیلات مقدماتی به روسیه رفت و مدتی در نزد پدر خود به کار مشغول بود و دیری نگذشت که به تبریز بازگشت. و به تحصیل علوم دینی پرداخت فقه و اصول را از حاج میرزا بوالحسن آقا انگجی فرا گرفت و فریب الاجتهاد شد. پیش از انقلاب مشروطه مدتی امام جماعت بود. احتمالاَ از جوانی در اندیشه حق طلبی و آزادیخواهی بود و راه رسیدن به آن را در ذهنش مورد بررسی قرار میداد و به این نتیجه رسید که رد ایرن نخست باید یک انقلاب فکری بوجود آورد و از این راه مردم را به حقوق خویش آشنا گردانید. در انقلاب مشروطه مانند دیگر مجاهدان ضد مستبدان به مبارزه و جنگ برخاست چندی بعد عضو انجمن ایالت آذربایجان گردید. چون مجلس به توپ بسته شد و محمدعلی میرزا حلقه محاصره تبریز را روز به روز تنگتر میکرد شیخ سخت به مبارزه برخاست. در دهه دوم شهریور 1287 و دهه اول شعبان 1326 هجری عینالدوله به حکمرانی آذربایجان در باسنتج نشسته و به لشکر آرائی برای پیکار با مردم مظلوم تبریز اشتغال داشت. شیخ محمد خیابانی، میرزا محمد تقی طباطبائی، سید حسین عدالت و میرزا حسین واعظ همراه نماینده انگلستان به نزد عینالدوله رفتند اما این مرد متظاهر به درویشی، مجسمه سالوس و ریا با نوید و سخنان آمیخته به فریب میخواست مشروطهخواهان را گول بزند ولی آنان دریافتند و سرانجام نومید به مبارزان پیوستند و آنقدر در مبارزه پا فشردند که سپاه حیلهگر بیرحم شاه را شکست دادند که نمونهای درخشان و کمنظیر از پایمردی و دلاوری در انقلاب مشروطه ایران بود. شیخ محمد خیابانی برای اعتلاء مشروطیت ایران و تأمین حاکمیت واقعی ایران از بین تودههای وسیع، تودة زجر دیده، ستم کشیده و از همه چیز محروم، مردم آذربایجان برخاست و به وظیفه عالی خود، یعنی تنویر افکار و بیداری تودههای ناکام و پریشان پرداخت . یابانی پس از پیروزی مبارزان مجاهد تبریز بر سپاه انبوه شاه و عواملش و در هم شکستن نیروی استبداد و فتح تهران عزل محمد علیشاه و در دوره دوم مجلس شورایعالی به نمایندگی از طرف مردمآذربایجان انتخاب گردید و در برابر مخالفان آزادی، از حقوق ملی و آزادی دفاع کرد و از اعضاء برجسته فرقه دموکرات بود. چون مجلس تعطیل شد و ایام فترت آغاز گشت. چند سال متواری بود. تا اینکه به تبریز بازگشت اما در تبریز نیز بواسطه حاج صمد خان شجاعالدوله و سردار رشید در آذربایجان مدتی گوشهگیری کرد. در سال 1335 هـ.ق (1917) انقلاب اکتبر شوروی آغاز گشت و ایران تا حدی توانست از چنگال استبداد روسیه نجات یابد. خیابانی فرقه دموکرات را جانی تازه بخشید و در آن تجدید سازمان به عمل آورد و روزنامه تجدد را که ارگان رسمی این حزب بود انتشار میداد. شیخ محمد خیابانی به سختی با قرارداد 1919 که وثوقالدوبه بزیان ملت ایران اما به نفع انگلستان بسته بود سخت به مخالفت برخاست. و در تاریخ 17 برج حمل 1299 خورشیدی دموکراتهای تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی قیام کردند. ادارت شهر و مراکز حکومت را اشغال و ماموران اعزامی از مرکز را مجبور به ترک محل ماموریت کردند. منظور از قیام این بود که در غیاب مجلس یک نیروی ملی تشکیل داده بهتکای این قوه شروه باصطلاحات اساسی نمایند (از قوه بفعل در آوردن مشروطیت و اجرای کامل قانون اساسی) مرام و مقصد قیام تبریز بود. این قیام 6 ماه طول کشید.
در آخرین نطق خیابانی چنین آمده است : تبریز میخواهد حاکمیت بدست ملت باشد. تمام ایران. فعلاَ با زبان حال خود این تقاضا را مینماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بناء خواهیم نمود، ما میگوئیم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه راما بر زندگی بیشرمانه ترجیح میدهیم.
آغلار گولر آیئن 22 - بولود قاراچورلونین وفاتی 1358
بولود قاراچورلو (1358ـ1310) متخلص به «سهند» آفريدگار اشعاري بياد ماندني همچون شهريارا مكتوب يكي از بزرگترين و صميميترين شاعران آذربايجان است كه در بيان قدرت كم نظير او در تسلط به زبان مادري و خلاقيت در عرصه هنر همين كفايت ميكند كه استاد بينظير شعر تركي ـ استاد محمد حسين شهريار ـ درباره او ميگويد
او دا شئعرين، ادبين شاه داغيدي، شانلي سهند'يم
او دا، سن تك آتار اولدوزلارا شئعريله كمندي
او دا، سيمورغدان آلماقدادي قندي
شئعر يازاندا قلميندن باخاسان نور سپهله ندي
سانكي اولدوزلار اله ندي
سؤز دييه نده گؤره سن قاتدي گولو، پوستهني، قندي
ياشاسين شاعير افندي
بولود قاراچورلو را از جهتي ميتوان مانند دكتر غلامحسين ساعدي «هنرمند ـ چريك» دانست چرا كه او شاعري بسيار حساس و از نظر فكري و اجتماعي رزمنده است. او با تخلص «سهند» كه نماد مقاومت و پايداري است اغلب اشعار خود را در مقطعي از تاريخ ايران سروده كه نظام سياسي ـ پهلوي دوم ـ در اوج تبلور سلطه و خودكامگي و سازمان يافتگي نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي (ساواك) قرار داشت و زادگاه او، پس از شكست نهضت فرقه دموكرات آذربايجان و سركوب شديد مردم از سوي خوانين و حكومت مركزي، در حاشيه مسائل و جريانات اجتماعي، سياسي، بين المللي و ملي قرار گرفته و هويت و فرهنگ و زبان آذربايجان بشدت در معرض تهاجم و اضمحلال بوده و از سوي رژيم تحقير و تخطئه ميشد چنانچه اين شاعر ارزنده در اوج خفقان و نهايت درماندگي مردم آذربايجان در بيان اين وضعيت تلخ در قطعه شعري چنين ميسرايد.
طالئعيمه باخ
دوشونجهلريم ياساق
دويغولاريم ياساق
گئچميشيمدن سؤز آچماغيم ياساق
گلهجه ييمدن دانيشماغيم ياساق
آتا-بابامين آدين چكمهييم ياساق
آتامدان آد آپارماغيم ياساق..
بيليرسن؟
آنادان دوغولاندا بئله
اؤزوم بيلمه يه ـ بيلمه يه
ديل آچيب دانيشديغيم ديلده
دانيشماغيم دا ياساق ايميش، ياساق
آن دياليتيك ستبري كه شاعر را به زمانه خود پيوندي مي زند و ذهن او را در برابر شرايط مادي تاريخ قرار ميدهد و از آن ميان هنرمند متعهد و مسئول را به مثابه عنصري ساختارشكن عامل تغيير اجتماعي معرفي مينمايد به نحوي بارز در مورد بولود قاراچورلو مصداق خود را باز مييابد. او در ايران يعني «استبداد شرقي» و در بستر شرايط ويژهاي از شيوه توليد و روبناي سياسي همزاد آن يعني «حكومت فردي» و به عبارتي بدترين نوع حكومت از نظر منتسكيو عالم سياسي غرب به تجربه زندگي و هستي نشسته است. كشوري كه كانونيترين عنصر نظام سياسي خودكامه آن كه مرتباً با استمرار زمان توليد و باز توليد ميشود «ترس» است، ترس و وحشتي عميق و تاريخي از فردي كه تمامي قدرت را در خود متمركز نموده و ارزش ملتي را تا به حد چهارپا (رعايا) كاسته است و اين فضاي خوف و رعب كه همزاد استبداد و تحكيمبخش بنيانهاي آن ميباشد همواره بخش جداييناپذير از زندگي و حيات اجتماعي ايرانيان بوده و در جاي جاي انديشه و احساس آنها حضور داشته است
--------------------oOo--------------------