آرامگاه پهلوان پورياي ولي در خوي
آیا آثار باستانی که در آذربایجان وجود دارند ارزش نگهداری ندارند یا شاید اهمیت نگهداری این آثار و ابنیه کمتر از گورستان فردوسی باشد !!!؟
برای روشن تر شدن موضوع بهتر است چند مورد از ابنیه باستانی کم ارزش آذربایجان را نام ببریم ؟
تپه حسنلو در سولدوز : که شامل ساختمان های هفت طبقه است که در زیر تپه مدفون هستند و به مراتب قدیمی تر و باشکوه تر از تخت جمشید می باشد.
تخت سلیمان در تکاب و آتشکده آذرگشتسب که اولین آتشکده در جهان می باشد.
گنبد سلطانیه در زنجان که بزرگترین گنبد خشتی جهان می باشد.
مسجد کبود ٬ ارک علیشاه و خانه مشروطه که سمبل مبارزه و ایستادگی ملت آذربایجان می باشند.
مسجد جامع و برج سه گنبد متعلق به سال 580 هجری قمری در ارومیه
مساجد متعدد قدیمی ٬ مناره شمس تبریزی ٬ مقبره پوریای ولی - در این مورد به علت ناشناس ماندنش توضیحاتی داده خواهد شد
حکاکی ها خان تختی سلماس
بقعه شیخ شهاب اهری در اهر
بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در اردبیل
قلعه باستانی بابک در کلیبر
کاخ سردار باغچه جوق در ماکو
و صدها مورد دیگر ...
چرا تا کنون هیچ کدام از این ابنیه مورد مرمت قرار نگرفته اند ٬ آیا غیر از این است که یک خواست و هدف بی شرمانه مانند از بین بردن هویت تاریخی یک ملت در پشت این بی اعتنایی ها قرار دارد
اما بحث در مورد پوریای ولی پهلوان بلند آوازه که شاید اندک کسی اطلاع دارد که وی ترک و ساکن خوی بوده است و آرامگاه ویران شده ی ولی در خوی مکانی برای زیارت اهالی می باشد اگر همت زائران این آرامگاه نبود شاید اثری از آن باقی نمی ماند
جای تامل ست که چرا شاعر نژادپرستی را که اعمال بی شرمانه ایرانیان کویرنشین در نبرد با تورانیان را حماسه نامیده و بسی حماسه سراییده !؟؟ را این چنین تکریم نموده و پهلوان حماسه آفرینی را که آوازه اش در جهان پیچیده را این گونه به فراموشی می سپارند
شرح حال زندگی پوریای ولی که توسط استاد علي صدرايي به رشته ی تحریر در آمده را برای شناسایی خفایای زندگی آن بزرگ مرد و رفع شکیات موجود مورد توجه قرار می دهیم
اولين نكته در مورد اين پهلوان اسطوره اي اين است كه در مقطعي از تاريخ دو پهلوان و عارف زندگي مي كردند كه در برخي از منابع تاريخي اين دو نفر را به اشتباه بك نفر ذكر كرده اند
الف-پهلوان پوريايي ولي يا خواجه پري يار
ب-پهلوان محمود خوارزمي قتالي كه مزارش در خوارزم است
طبق منابع موثق، پهلوان محمود قتالي فرزند پهلوان پورياي ولي بوده و با عنوان محمود قتالي بن پورياي ولي از وي نام برده شده متاسفانه در برخي از منابع متاخر كلمه«ابن» كه به معني«فرزند» است، حذف نموده و منابع معاصر نيز هر دو شخصيت را يكي فرض نموده و پهلوان محمود قتالي را مشهور به پورياي ولي ذكر كرده اند. اين اشتباه در دايره المعارف بزرگ اسلامي هم تكرار شده است. اما بايد توجه داشت كه پهلوان محمود قتالي هر چند كه عارف و پهلوان نامداري بوده و آثاري هم با يادگار گذاشته، ولي هرگز در شهرت و نام آوري به اي پدرش پهلوان پورياي ولي نمي رسيد
در مورد اينكه پهلوان پورياي ولي در خوي زندگي كرده و در همچنين شهر و در گورستان مشهور به« پيرولي » دفن شده است به 2 سند مهم تاريخي اشاره مي كنیم
الف-در يك طومار قديمي كه در عهد صفويه و حدود 400 سال قبل بر برروي پوست آهو نوشته شده، صراحتا آمده است كه پهلوان پورياي ولي از شهرستان خوي بود. متن كامل و تصوير اين طومار در كتاب « ورزش باستاني ايران» نوشته دكتر پرويز ور جاوند آمده است
ب-در كتاب خطي«مرآت الشرق» كه شرح حال 680 دانشمند شيعه قرن هاي 13و14 هجري قمري ذكر شده، زندگينامه پهلوان پورياي ولي و وجود مزارش در گورستان «پيرولي» خوي قيد شده. در اين كتاب به سنگ قبر پورياي ولي هم اشاره شده و عين سنگ نوشته، قيد شده است . در سنگ قبر اسامي 7 تن از اجداد پورياي ولي ذكر شده بود. نام پدر پورياي ولي، محمود بود و پسر وي نيز محمود نام داشته. اين رسم در بين مردم خوي و منطقه وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. كسانيكه به پدر خود علاقه بسيار دارند، براي زنده نگه داشتن نامش، فرزند خود را به آن نام مي خوانند
در آن سنگ فبر تاريخ فوت پورياي ولي سال 420 هجري قمري ذكر شده است
«كتاب مرآت الشرق» تصحيح توضيح استاد صدرايي منتشر خواهد شد
ج-مورد و سند ديگر داستاني در مورد پورياي ولي است كه مردم خوي از گذشته هاي دور اين داستان را بهصاحب بقعه پيرولي نسبت مي دهند. ما نمي توانيم از داستانهاي كه مردم بصورت سينه به سينه نقل مي كنند.، بهسادگي بگذريم. همچنان كه قبل از اينكه تحقيقات مورخين در مورد مزارشمس تبريزي منتشر شود. مردم خوي با نقل داستانهاي به مزارشمس در خوي اشاره مي كردند. بهر حال اين داستان كه در كتابهاي تاريخي هم نقل شده، علت اسطوره شدن پورياي ولي را نشان مي دهد
جواني به نام «معالق» از فقراي شهر خوي كه از نعمت پدر محرومبود. عاشق دختر حاكم اين شهر مي شود. او كه تنها فرزند مادرش بود، از شدت عشق بيمار و بستري مي گردد. مداواهاي پزشكان در علاج بيمار كارگر نمي افتد چرا كه بيماري عشق درمان جسمي ندارد. بالاخره پسر زبان مي گشايد واز عشقش به دختر حاكم مي گويد. مادرو نزديكانش وي را را نكوهش مي كنند. اما پسر بر عشق خويش پايداري مي كند و مادر به ناچار به خواستگاري دختر حاكم مي رود. خبر به گوش دختر حاكم مي رسد و وي ازدواج خود با آن پسر يتيم را مشروط به پيروزي اش بر پهلوان نامدار خوي،پورياي ولي مي كند. از آنجا كه عشق منطق ديگري دارد. پسر جوان با وجود اينكه مي داند، توان غلبه بر پورياي ولي را ندارد، براي مبارزه و كشتي گرفتن اعلام آمادگي مي كند. تاريخ مبارزه براي يكي از روزهاي جمعه تعيين مي شود
در نماز جمعه يكي از مساجد، مادر آن جوان حلواي نذري پخش مي كند. پورياي ولي كه در نماز حضور داشت. از مادر مي پرسد: نذرت جيست و او جواب مي دهد: پسرم براي ازدواج با دحتر حاكم بايد با پورياي ولي كشتي بگيرد و نذر كرده ام تا پسرم پيروز گردد
پوريا دچار ترديد مي شود. ترديد در مورد حفظ موقعيت خود به عنوان پهلوان شهريا اجانب نذر يك مادر و حركت در جهت رساندن يك جوان به آرزوي خود. اين ترديد و تصميمي شجاعانه كه مي گيرد. باعث اسطوره شدن پورياي ولي مي گردد. روز موعود فرا مي رسد. پوريا و جوان عاشق در ميدان كشتي حاضر مي شوند. جمعيت انبوهي به تماشا ايستاده اند. همه انتظار دارند. در چشم به هم زدني ، پهلوان نامدار شهرشان پيروز گردد. اما نتيجه چيز ديگري است. پهلوان خود را مغلوب جوان عاشق مي كند
خود پهلوان پورياي ولي در اين مورد مي گويد: وقتي پشتم به خاك رسيد و آن جوان بر سينه ام نشست. ناگهان حجاب ديدگانم به كنار رفت و آن معرفتي و آن معرفتي را كه سالها در جستجويش بودم، در مقابل ديدگانم يافتم.
مردم، جوان پيروز را بر دوش خود گرفتند و به سمت خانه حاكم حركت كردند. پهلوان شهر مغلوب شد و در زير دست و پاي مردم نظاره گر شادي آن جوان و گريه هاي شوق مادرش بود. ديگر هيچكس پوريا را به چشم پهلوان نمي نگريست
سالها بدين منوال سپري شد و مردم زماني متوجه قضيه شدند كه پهلوان پوريا نقاب خاك بر سر كشيده يود. از آن زمان پوريا به پهلوان افسانه اي و اسطوره اي تبديل شد
د-ده فرمان مشهور جوانمردي كه از پوريا به يادگار مانده، جزو اصول ورزش باستاني است و اين ده فرمان سالها سرلوحه پهلوان خوي بوده و هنوز هم سينه به سينه نقل مي گردد
دومان بيرليك سئون
--------------------oOo--------------------
2 Comments:
متاسفانه تاريخ با شما موافق نيست تا فرن ششم هنوز مردم اذربايجان به هيچ روي وتا سلطه ازون حسن در قرن دهم اكثريت مردم اذربايجان به دري پهلوي سخن ميگفتهاند بابك پورياي ولي قطران وساير بزرگان اذربايجان بلد نبودهاند تركي حرف بزنند زبان امر نژادي نيست دستخوش تغيير ميشود ضمنابنده همسرم چندين نفر از نزديكترين دوستانم و به خاطر زبان مادري دو فرزندم ترك زبانند خود فارس يزدي وفارسي زبانم ايا جزان است كه تمام اينها كه نام بردم ايرانيند ؟حيف از ستار خان و باقرخان كه عاقبت كار هم زبانانشان بدينجا رسيده است
در هر حال ما به دليل خطرات نژادپرستي فارسي از زبان مادري مان (تركي آذري ) دفاع خواهيم كرد به مستندات ذيل توجه فرمائيد .وجدان هر انسان علمي را نسبت به ابزار بودن زبان فارسي براي ترويج نژادپرستي
بيدار ميكند:
مستندات علمی در مورد خطرات ابزار نژادپرستی زبان فارسی
کافی است در قسمت جستجوی گوگل عبارتهای ذیل را بنویسید و نتایج آن را مشاهده کنید :
persian war = 1380000
persianrace=7530000
persian racist jokes=77000
persian impire= 1/1300000
persian racism=979/000
iranian racism = 5/180000
همچنین با کلیدواژه آریا و پارس و …هزاران سایت وجود دارد و تمام سایتها ی موجود با نام ایران متاسفانه در مورد فرهنگ نژاد پرستی فارسی است .
جالب اینجاست که اگر به تنهایی کلمه پرشین را به زبان انگلیسی تایپ کنید در ذیل آن لیستی از جنگ های فارسی – نژادپرستی فارسی و…ظاهر می شوند . همین کلید واژه را در مورد عربها بزنید یا ترکها عمدتا پسوند غذا یا موسیقی و… ظاهر خواهند شد.
نکته مهم دیگر آن است که انگ زدن و تهمت زدن به دیگر اقوام برای محدود سازی آنها از مهمترین نکات جوکهای فارسی محسوب می شود .
شئونیستهای فارسی در ایران با وجود بیش از ١٠ میلیون سایت در مورد مسایل نژادپرستی اولین کشور در جهان است که با داشتن ٣۵ میلیون فارسی زبان در زمینه آمیختن جوک نژادپرستی به ادبیات مشکل بزرگی برای رشد ارزش متعالی بشردوستانه یا ارزشهای واقعی دین و اخلاقیات محسوب می شود که اندیشمندان و نخبگان واقعبین باید این مشکل را امری جدی تلقی و از ایجاد محدودیت ساختاری و ابزاری برای اقوام پیشگیری نمایند . چرا که انحصارگرایی فارسی خطر و تهدید استراتژیک علیه دموکراسی و و هنجارهای مطلوب انسانی است.
همچنين سايت" نئونازي " www.neonazi .comبابيش از 200هزار عضور و همكار فارسي زبان كه هيتلر را پيشوا و رهبر ، فردوسي را شاعر اصلي و اهورا مزدا را خداي اصيل ايران مي دانند به شدت از اميال و هوسهاي منفور نژاد پرستي دفاع ميكنند .جالب اين است كه بيشتر اعضاي اين سايت تحصيلكردههاي دانشگاه ميباشند.
Yorum Gönder
<< Home